سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق

love19

شاید فردایی دیگر باشد

می روم تا دوبار برویم

نمی دانم کی و از کجا خواهم رویید

نمی دانم آیا رویشی دوباره برایم خواهد بود

آیا خداوند بار دیگر بهار را به زمستان من خواهد آورد

نمی دانم فقط می روم


+ نوشته شده در سه شنبه 89/12/10ساعت 9:53 عصر توسط محمد مهرگان نظرات ( ) |


love18

نیاز

 آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

 آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،

 آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،

می خواهم بدانم،

دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای رسیدن به نیاز  خود دعا کنی؟ ...

 بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند؟...


+ نوشته شده در دوشنبه 89/12/9ساعت 5:27 عصر توسط محمد مهرگان نظرات ( ) |


love17

می دونی دلیل اصلی دوستی عشق رفاقت چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فقط برای فرار از تنهایی


+ نوشته شده در دوشنبه 89/12/9ساعت 5:16 عصر توسط محمد مهرگان نظرات ( ) |


love16

چه روزهایی

چه روزهایی را می گزرانیم بی آن که بدانیم

 

بی آن که بفهمیم

 

از کوچه می گز ریم بی آنکه نگاهی به آن درخت خشکیده کنیم

 

که چرا آن همه شاخ و برگ زیبایش

 

به جای آنکه بالای سرش باشد

 

زیر پای من عابر لح می شود

 

از کوچه می گزریم بی آنکه نگاهی به آن دیوار ترک دار کنیم

 

که چرا آن دیواری که بارها تو را از باران گریزاند

 

حالا تک تک آجر هایش

 

 به دست کودکان باشد

 

آری این چه رسم روزگاری است

 

هرکس که سالها برایمان زحمت می کشد

 

تا بادی بیاید ما از یادش می بریم


+ نوشته شده در دوشنبه 89/12/9ساعت 5:11 عصر توسط محمد مهرگان نظرات ( ) |


love15

تو . . .

هیچ گاه نگاهت را فراموش نمی کنم


نگاهی سر شار از محبت و صمیمیت


صدایت در گوشم زمزمه می شود


و نگاهت در ذهنم مجسم


اما ...


من تو را می خواهم نه خیالت را .

 


+ نوشته شده در چهارشنبه 89/12/4ساعت 12:41 عصر توسط محمد مهرگان نظرات ( ) |


love14

بیستون ناله ی زارم چو شنید از جا شد...

 

                                          گفت فریاد...      

                                                   که فرهاد دگر پیدا شد...


+ نوشته شده در چهارشنبه 89/12/4ساعت 12:40 عصر توسط محمد مهرگان نظرات ( ) |


love13

   اگر کیلید قلبی رو نداری قفلش نکن 

 اگر خداحافظی در راه است سلام نکن

 دفتری که بسته شد دیگر بازش نکن

 دلی که شکسته شد دیگر نازش نکن


+ نوشته شده در چهارشنبه 89/12/4ساعت 12:34 عصر توسط محمد مهرگان نظرات ( ) |


love12

تو که نیستی نمیبینی دارم این گوشه میپوسم

پای روی دردم نذاریدکه دارم نم نم میمیرم

جای دستای قشنگت دستای خاک رو میگیرم

رفتی و تنهام گذاشتی منو با یه آسمون غم

دل تنهام و غریبم داره این گوشه میمیره

ولی  حتی وقت مردن داره سراغت رو میگیره


+ نوشته شده در چهارشنبه 89/12/4ساعت 12:33 عصر توسط محمد مهرگان نظرات ( ) |


love11

سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد  

سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد

تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد

بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من

که بغض آشنای ابر گریه می خواهد

بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم

و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد

چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی

که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد


+ نوشته شده در سه شنبه 89/12/3ساعت 2:3 عصر توسط محمد مهرگان نظرات ( ) |


love10

تبریک  

به تو تبریک میگم.که به تو باختم و

زیر پا له کردم دل خود ساختمو


به نو تبریک میگم.که دلم پیش تو بود


که تموم زندگیم توی اتیش تو بود


مگه چی خواستم ازت.به جز عاشق بودن


که چشام برای تو اینه ی دق بودن


بگو چی کم داشتم که بریدی از دلم


به کدوم مقصودت نرسیدی از دلم


به تو تبریک میگم که بیخودی


توی زرق و برق دنیا گم شدی


به تو تبریک میگم گم شدنو


گل گلخونه ی مردم شدنو


دلی غمگین تر از دل من هم مگه هست


تو نشون من بده دل غمگین اگه هست


تو صدای قلبمو نشنیدی ای وای


مردم از چشمای تو.دیگه از من چی می خوای


به تو تبریک میگم به تسلای دلم


که دل سنگیتو بذاری جای دلم


این منم از دنیا مونده و وامونده


این منم که هر چی داشت پای تو سوزونده


+ نوشته شده در سه شنبه 89/12/3ساعت 2:1 عصر توسط محمد مهرگان نظرات ( ) |


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >